خودمونی

خودمونی

حرفهای دل
خودمونی

خودمونی

حرفهای دل

دیگر نخواهم ماند.

زمستون هم نخواهد امد. اگر هم بیاد انقد کم میمونه که نمیشه به طور کامل ازش استفاده کرد .

این انصاف نیس که زمستون و برف و پاکی فقط 3 ماه باشه و گرما و کلافگی 9 ماه.

ازین 3 ماه هم فقط نهایتش 3 هفته برف میاد . ازون 9 ماه هم 2 ماهش مثل بهشته و بهاره . فصلها قاتی کردن .هیچ چی سر جاش نیس مثل عقل من که دیگه سر جاش نیس. 2 بار دیگه میبینمش. 7 تیر و 18 تیر. اونم سر امتحان. تازه اگر ببینمش.


خاطرات گذشته من و میکشه اروم.

فردا اخرین روزه که پیش هم سر یه کلاس میشینیم

و

اخرین کلاس دوره لیسانسم هست .

جقد زود تموم شد  . ترمای اول چقد خوش گذشت .

دلم گرفته خیلی.

خواهرم داره میاد خونمون . ولی دوس ندارم بیاد .

سر حال نیستم .

ادما به یه امیدی زندن من نمیدونم واسه چی زندم . واقعا نمیدونم .

هیچ چیزی تو این دنیا نیس که من و ازین حال و هوا در بیاره .

خدایا کمک کن.

امروز وقتی سرکلاس بودم زنگ زد . قطعش کردم .

کلاسم زودتر تموم شد . اومدم بیرون بهش زنگ زدم گفتم کجای گفت تو کلاس 300 میای؟ گفتم باشه . رفتم دیدم داره درس میخونه امتحان داشت . یکم حال و احوال کردیم. گفتم من باید برم تو حیاط کار دارم . گفت بعدش میری خونه؟ کفتم اره کاری داری؟ گفت نه گفتم بگو . گفت میخواستم کمکم کنی بقیه درسم و بخونم نیم ساعت دیگه امتحان دارم . گفتم باشه میمونم. رفتم کارم و کردم و برگشتم پیشش.

رو صندلی نشستم کنارش و ازش میپرسیدم و اون جواب میداد .

چه حس خوبی داشتم  اصلا نمیتونم بیانش کنم. ساعت 12.30 شد و رفت .

عاشق این غیرتی بازیاشم .

امروز تو دانشگاه تو راهرو نشسته بودم منتظر استاد.

اومد کنارم نشست .

کلاسامون تق و لقه و کسی تو دانشگاه نیس زیاد .

بهم گفت موهات و بکن تو . چند تا شاخه از موهام بیرون بیرون کردم تو . دوباره گفت مگه با تو نیستم میگم موهات و بکن تو . گفتم خب کردم دیگه. گفت نه همش و بکن تو مقنعه . یکم از موهام هنوز معلوم بود . اخر خودش با دست مقنغم و گرفت کشید جلو موهام و کرد ت و . گفتم اخه من کی اینجوری بودم که اینجوری موهام و میکنی تو . گفت چی میشه ازین به بعد اینجوری باشی.

گفتم گرمم میشه . گفت نه قرتی . .





سراغی از ما نگیری.

نپرسی که چه حالیم .

عیبی نداره میدونم باعث این جداییم.

رفتم شاید که رفتنم فکرت و کمتر بکنه .

نبودنم کنارت وحالتو بهتر بکنه.

لج کردم  با خودم اخه .

حست به من عالی نبود .

احساس من فرق داشت با تو .

دوست داشتن خالی نبود

بازم دلم گرفته تو این نم نم بارون .

چشام خیره به نوره . چراغ توخیابون .

خاطرات گذشته  من و میکشه اروم .

چه حالی دارم امشب.

به یاد تو زیر بارون.



بابک جهانبخش و رضا صادقی