خودمونی

خودمونی

حرفهای دل
خودمونی

خودمونی

حرفهای دل

چند روز حالم خوب نیست

باز جلو همه خوبم و تو تنهاییم بد

نمیدونم چم شده باز

احساس تنهایی شدید دارم .

میدونم تنها نیستم

ولی خیلی بده دورت پر ادم باشه ولی باز احساس تنهایی کنی .

خیلی بده که کسی دوست داشته باشه ولی تو بازم احساس تنهایی کنی.

خیلی بده که دلت و زبونت یکی نباشه

حتی خودم هم از خودم خستم

خیلی دلم گرفته خیلی


دلم شدیدا گرفته دارم خفه میشم دیگه

باز ظرفیتم پر شده

خستم از این همه روزهای تکراری

از اینکه هیچی و به روم نمیارم

از این همه دروغ

بیچاره خونوادم چه گناهی دارن که باید هر چن وقت به چن وقت این قیافه من و تحمل کنن

خب چیکار کنم وقتی باهاشون راحت نیسم

حاضرم تنها و بیکار تو اتاقم بشینم و به سقف نگاه کنم ولی نرم بیرون پیششون بشینم

چه روزهای جوونیم داره شیرین سپری میشه .

چرا زندگیها اینجوری شده

همه ناراضین

اه .

خدایا کمکم کن