وقتی اعصابم خرد میشه کلا نمیدونم چیکار کنم نمیدونم چرا انقد خودخوری میکنم .
دلم نمی خواد سر کسی خالی کنم که از دستم ناراحت بشه
میشینم تو اتاقم فقط فک میکنم انقد فکر میکنم تا مغزم بترکه
خیلی دلم گرفته این چند روز
روز 4 فروردین سال 1392 مادربزرگم فوت کرد
تعطیلاتی که کلی براش برنامه ریزی کرده بودم کلا بهم ریخت
نه تونستم به کارای درسیم برسم نه تونستم خستگی در کنم
تمام این مدت و تو خونه دلگیر مادربزرگم بودیم و گریه اطافیان و تحمل کردیم .
امروز 13 فروردینه و باز داریم میریم خونه مادربزرگم
بدجوری کلافم