-
خدایا
شنبه 8 بهمنماه سال 1390 17:39
خدایا اگه قسمت هم نبودیم پس چرا عاشقم کردی؟!!! پس چرا گذاشتی دلم بلرزه؟!!! پس چرا گذاشتی جونم بهش بسته باشه؟؟؟؟ اگه قراره ازم بگیریش بهتره جونمم بگیری والا خودم جونمو میگیرم...
-
شاید هنوزم دوسم نداره.
شنبه 8 بهمنماه سال 1390 17:13
خوشم میاد هیچ کس نمیاد این طرفا اینجا مثل گور یه ادمی میمونه که خیلی ساله مرده و هیچ کس یادش نمیکنه . الان داشتم روز عروسیش و تجسم میکردم . گفت منم دعوت میکنه ینی نمیفهمه من دق میکنم؟ نمیتونم طاقت بیارم ؟ میخواد زجرم بده؟ شاید واقعا دوباره باهام دوست شد که خودش عذاب وجدان نداشته باشه که ۲ سال اذیتم کرد هنوزم دوسم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 بهمنماه سال 1390 10:46
-
بی حس
شنبه 8 بهمنماه سال 1390 10:41
امروز کلا بی حسم . ۹۰.۱۱.۸ شنبه. انگار احساسی ندارم . نمیدونم چرا اینجوریم شاید به خاطر اینه که دیشب نخوابیدم . شاید به خاطر فکرای تو سرمه . فردا امتحان دارم. کاشکی این امتحاتام زودتر تموم بشه. کاشکی مامانم میزاشت برم سر این کاره . نمیدونم چرا اینجوری میکنه . مانع هر کاری میشه که من دوست دارم .دلم میخواد بزنم برم یه...
-
ماندن در زمستان
چهارشنبه 5 بهمنماه سال 1390 19:51
امروز ۹۰.۱۱.۵ چهارشنبه. هیچی به ذهمنم نمیاد بنویسم. دلم پر سکوته حرفای نگفتس. چقد بده که برفا اب میشن . همیشه ازین موضوع گله دارم. انگار هنوز تنم داغه و درد موضوع و نفهمیدم . نمیتونم یه لحظه بشینم و با خودم و قضیه کنار بیام انگار که قدرتش و ندارم . اخه خیلی سخته . همش میگم الان زوده بخوای به موضوع فکر کنی بزار وقتش...
-
نه من تو رو واسه خودم نه از سر هوس میخوام
سهشنبه 4 بهمنماه سال 1390 17:16
وقتی میای صدای پات از همه جاده ها میاد انگار نه از یه شهر دور ، که از همه دنیا میاد تا وقتی که در وا میشه ، لحظه دیدن میرسه هر چی که جاده است رو زمین ، به سینه من میرسه ای که تویی همه کسم ، بی تو میگیره نفسم اگه تورو داشته باشم ، به هر چی میخوام میرسم به هر چی میخوام میرسم وقتی تو نیستی قلبمو واسه کی تکرار بکنم؟ گلهای...
-
شانه هایت را برای گریه کردن دوستت دارم
سهشنبه 4 بهمنماه سال 1390 17:11
سر به روی شانه های مهربانت میگذارم عقده ی دل میگشایم گریه ی بی اختیارم از غم نامردمی ها بغضها در سینه دارم شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم. دوست دارم شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم. دوست دارم بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم. دوست دارم خالی از خودخواهی من.برتر از الایش تن من تورا بالا تر از تن.برتر...
-
از تو گذشتن مثل از جونم گذشتنه
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1390 20:23
از تمام عطرهای دنیا فقط یک لحظه ای بویی شبیه اغوشت میخواهم تا هوش از سر این همه دلتنگی ببره
-
کاشکی
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1390 20:16
ساعتها به این می اندیشم که چرا زنده ام هنوز؟ مگر نگفته بودم که بی تو میمیرم؟ خدا یادش رفته مرا بکشد؟ یا تو قراره برگردی؟
-
تنها
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1390 20:01
هیچ کس از دل من خبر نداره همه فقط نظر خودشونو میدن. مثل ادمهای بی احساس فقط نفس میکشم . نمیدونم اسمشو میتونم بزارم زندگی یا نه. بی انگیزه درس خوندن . راه رفتن . بی هدف نگاه کردن. اینا نشونه چیه؟ ینی میشه یه روز هم بهار بیاد با اون یاسای خوش بوی بنفشش ؟ هیچ کس هیچی نمیدونم. باید جای من باشی تا بفهمی چی میگم . باید از...
-
دل گرفته
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1390 11:22
سلام امروز 3.11.90 نمیدونم چم شده؟ احساس تنهایی میکنم . اخه چند وقته کاراش خیلی اذیتم میکنه . دیگه میخوام مهم نباشه . ولی نمیدونم چرا پس دارم گریه میکنم. میگه بی توجهیش دست خودش نیس . ولی همش میگه خودش میدونه داره اشتباه میکنه . میگم پس باید یکم جبران کنی میگه باشه جبران میکنم . اخه چه جبرانی؟ وقتی انگار نه انگار من...
-
شعر زمستان
شنبه 1 بهمنماه سال 1390 13:52
زمستان... برف ......... پشت شیشه برف میبارد در سکوت سینه ام دستی دانه اندوه میکارد مو سپید آخر شدی ای برف تا سرانجام چنین دیدی در دلم باریدی ... ای افسوس بر سر گورم نباریدی چون نهالی سست میلرزد روحم از سرمای تنهایی میخزد در ظلمت قلبم وحشت دنیای تنهایی دیگرم گرمی نمی بخشی عشق ای خورشید یخ بسته سینه ام صحرای نومیدیست...
-
برای تو زیستن
شنبه 1 بهمنماه سال 1390 13:48
چه زیباست بخاطر تو زیستن ... و برای تو ماندن... به پای تو بودن... و به عشق تو سوختن ! و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بودن و برای تو گریستن ... ! ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگیست ... ! بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست ... ! چه زیباست بخاطر تو زیستن ... ثانیه ها را با تو نفس...
-
من و ببخش
شنبه 1 بهمنماه سال 1390 13:47
تورو به خدا بعد من مواظب خودت باش... گریه نکن اروم بگیر به فکر زندگیت باش... غصم میشه اگه بفهمم داری غصه میخوری.. شکایت از کسی نکن با اینکه خیلی دلخوری... دلت نگیره مهربون عاشقتم اینو بدون.. دلم گرفته میدونی از هم جدا کردنمون.. دل نگرونتم همش اگه خطا کردم ببخش... بازم منو به خاطر تموم خوبیات ببخش ... منو ببخش منو...
-
بعد رفتنت
شنبه 1 بهمنماه سال 1390 13:33
یاد داری..... آیا؟ شب مهتابی پاییز در آن گوشه ی دور که تو خندان گفتی:دوستت دارم آه آن شب آری تو به من دسته گلی دادی و من بهر هر گل گلی از بوسه نثارت کردم چه شب زیبایی من و تو دست به دست اختران را ز دل ظلمت شب می دیدم ناگهان ماه قشنگ زیر ابری دور از ما بنهفت شب از نیمه گذشت ....آه......! اکنون چه شب غمگینی من و غم...
-
زمستون
شنبه 1 بهمنماه سال 1390 12:23
سلام امروز 1. 1 . 90 صبح که چشام و باز کردم اول صفحه گوشیم و دیدم اس ام اس داشتم از دختر خالم . که تنبل پاشووو بین چقد برف اومدههههه. منم کلی ذوف کردم و چون ساعت 8 امتحان داشتم از جام پریدم بیرون و بیرون و نگاه کردم دیدم همه جا پر برفه وسفیده . ماشین و گذاشتم واسه بابا و خودم پیاده رفتم تا میرداماد که دانشگامه . اول...
-
اولین نوشته
جمعه 30 دیماه سال 1390 12:49
به نام خدا سلام این اولین نوشته منه . قبلا نوشته هام و تو کاعذ مینوشتم و باید میگشتم تا یه جای خوب واسشون پیدا میکردم . از امروز تصمیمی گرفتم همه لحظه های خوشحالی و غمم بیام اینجا . الان حرفی ندارم دیگه به زودی بر میگردم .