ساعتها به این می اندیشم
که چرا زنده ام هنوز؟
مگر نگفته بودم که بی تو میمیرم؟
خدا یادش رفته مرا بکشد؟
یا تو قراره برگردی؟
هیچ کس از دل من خبر نداره همه فقط نظر خودشونو میدن.
مثل ادمهای بی احساس فقط نفس میکشم . نمیدونم اسمشو میتونم بزارم زندگی یا نه.
بی انگیزه درس خوندن . راه رفتن . بی هدف نگاه کردن.
اینا نشونه چیه؟ ینی میشه یه روز هم بهار بیاد با اون یاسای خوش بوی بنفشش ؟ هیچ کس هیچی نمیدونم.
باید جای من باشی تا بفهمی چی میگم . باید از دریچه چشمان من بنگری تا توان درک این لذت و بفهمی.
سلام امروز 3.11.90
نمیدونم چم شده؟ احساس تنهایی میکنم .
اخه چند وقته کاراش خیلی اذیتم میکنه . دیگه میخوام مهم نباشه . ولی نمیدونم چرا پس دارم گریه میکنم. میگه بی توجهیش دست خودش نیس . ولی همش میگه خودش میدونه داره اشتباه میکنه . میگم پس باید یکم جبران کنی میگه باشه جبران میکنم . اخه چه جبرانی؟ وقتی انگار نه انگار من وجود دارم . تا اینکه خودم بهش زنگ مییزنم میبینم خیلی شاد و خوشحال دنبال کاراشه . . همش میگه من که تو رو دوس دارم چرا با من اینجووری میکنیی میخوای وسط خیابون داد بزنم دوست ددارم تا باورت بشه؟ اخه من چی کار کردم؟ غیر اینکه هر وقت اشتباهی کرد و گفت معذرت من گفتم باشه .چقدر من خار و خفیفم که انقد دوسش دارم با این همه بی محلی و با اینکه میدونم دو هفته دیگه عقد میکنه. خیلی سخته نه؟ نمیدونم هر کسی جای من بود چیکار میکرد.
دانه اندوه میکارد
وای از دست این دل که کشته مارو...
چه زیباست بخاطر تو زیستن ...
و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بودن و برای تو گریستن ... !
ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگیست ... !
بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست ... !
چه زیباست بخاطر تو زیستن ...
ثانیه ها را با تو نفس کشیدن ... زندگی را برای تو خواستن ... !
چه زیباست عاشقانه ها را برای تو سرودن ... !
بدون تو چه محال و نا ممکن است زندگی... !
چه زیباست بیقراری برای لحظه ی آمدن و بوئیدنت ... !
برای با تو بودن و با تو ماندن ... برای با هم یکی شدن ... !
کاش به باور این همه صداقت و یکرنگی می رسیدی !
ای کاش می دانستی مرز خواستن کجاست ...!!!!
و ای کاش می دیدی قلبی را که فقط برای تو می تپد ... !