خودمونی

خودمونی

حرفهای دل
خودمونی

خودمونی

حرفهای دل

نمیدونم از شوق  و اشتیاق خواهرم باید خوشحال باشم یا ناراحت. خوشحالم از اینک انقد خوشحاله و داره با کسی که عاشقشه ازدواج میکنه ولی ناراحت وقتی به سرنوشت خودم نگاه میکنم. دلیل دوست داشتنمون و نمیفهمم وقتی هیچ پایانی نداره.  

اتیش میگیرم وقتی کادوهای ولنتاین و میبینم . وتی دختر و پسرا رو میبینم برای هم با چه علاقه ای کادو میخرن . کادوهاشونو تو جعبه های قرمز میزارن . 

خدایا من چیکار کردم که باید این جوری باشم .یه بعض بزرگ تو گلومه که نمیتونم خالی کنم . نباید کسی بفهمه من چه ادم ضعیفی هستم .نباید بفهمه چقدر داغونم . 

دلم میخواد با صدای بلند فریاد بزنم شاید خدا صدام و بشنوه ودلش به حالم بسوزه. با این همه گنااهی گه انجام دادم فک نکنم اصلا به من فکر کنه. 

چرا باید دیگه بهش فکر کنم؟ چرا باید من و دوست داشته باشه؟ اصلا چرا باید باور کنم که هنوز دوسم داره؟ دارم دیوونه میشم .خیلی خستم زودتر میخوام همه چی تموم بشه.  

چقدر احساس بد بختی میکنم. 

 

 

 

 

نمیدونم چه احساسی دارم. 

امروز 90.11.19 

نمیدونم چرا دلم نمیخواد ببینمش. اصلا نمیدونم چم شده . دوس ندارم دیگه به کسی فکر کنم. میخوام تنهای تنها باشم. 

نمیدونم ادرس اینجا رو بهش بدم یا نه.  

اگه بعدها هم بفهمه من هنوز دوسش دارم چی؟ 

هیچ چیز باعث نیشه که من بتونم فراموشش کنم .  

چقد دلم براش تنگ خواهدشد. 

خدایا یه کاری کن بتونم  دوریش و تحمل کنم .  

بیشتر این سختش میکنه که همه بهم میگن اگه دوستت داشت نمیرفت. 

راست میگن؟ 

خیلی راحت من و به پولش فروختی. 

ولی نمیدونم چرا حتی این موضوع هم باعث نمیشه که من ازت بدم بیاد. 

امیدوارم در اینده انقد در پول و ثروت دنیا غرق نشی که خودت و گم بکنی.  

الان که من و که به ولت خودت تنها عشقت هستم به این راحتی داری میزاری میری. 

خودت میدونستی که اگه این تصمیم و بگیری من و رای همیشه از دست میدی. 

الان دیگه پشیمونی فایده ای هم نداره . 

ازین دلم میسوزه که ادای ادمهای ناراحت و در میاری. در صورتی که اگه باز هم  به عقب بر میگشتی این تصمیم و میگرفتی. 

کاشکی همیشه صادق بودی باهام. 

یه بغض بزرگ تو گلومه که نمیدونم کی میخواد اشک بشه و از چشام بیاد پایین. 

داریم به اخرای بازی نزدیک میشیم. 

اره بازی. 

این فقط یه بازی بود که اخرش من باختم . کسیم که ببازه باید تنها بمونه . 

تو به هر چی که میخواستی رسیدی. 

کاشکی انقد پول داشتم که میتونستم بدم بهت تا نری باهاش ازدواج کنی. 

کاشکی انقد حرفم اهمیت داشت تا میتونستم به خانووادم بگم که چقد دوست دارم . 

چه ارزوی احمقانه ای دارم که بتونیم یه روزی در کنار هم زندگی کنیم . بدونه هیچ نگرانی و دغدغه فکری.فقط برای هم باشیم. 

کاشکی این  تفاوت فرهنگا وجود نداشت که ما رو از هم جدا کنه.  

کاشکی اصلا من وجود نداشتم. 

کاشکی دوباره بر نمیگشتی 

کاشکی من نمیبخشیدمت .

خستم از همه این فکرا. 

امیدوارم خوشبخت بشین.  

فقط همین. 

ممنون از دوستانی که میان اینجا و نوشته های من و میخونن . راستش هیچ وقت فک نمیکردم اینجا حتی رهگذر داشته باشه . 

امروز ۹۰.۱۱.۱۶ یکشنبه هم هست. هوا هم برفیه و خیلی سرد . 

ینی ممکنه دیگه نتونم ببینمش ؟ 

 ممکنه تا قبل شروع ترم جدید عقد کنه. ولی خودش میگه تا  ۲۵ که ولنتاینه مراسم و عقب میندازه تا بتونه کادوش و به من بده .  

ینی میتونم جواب زنگاش و ندم؟ خدایا کمکم کن. 

یه خط جدید خریدم تا هر وقت عقد کردن من خطم و عوض کنم  ولی دلم نمیاد . هر وقت از نامزدش ازش سوال میکنم خیلی عصبانی میشه . نمیدونم علتش چیه . فک میکنم نگران منه . چون هر دفه بهم میگه بعد عقدش با من تماس میگیره تا زمانی که من هم ازدواج کنم.  

 کاشکی کارم درست بشه و بتونم ازینجا برم . برم یه جا که از خاطرهامون دور شم . نقطه نقطه این شهر همش برام خاطرس . دارم دیوونه میشم دیگه . چرا نمیتونم باور کنم که اونم من و دوس داره . البته دوسم داره که به خاطر من تا هر جای دنیا هم باشه میاد .  

چقد من اذیتش کردم . 

چقد لجبازی کردم باهاش . یادش بخیر ترم اول که هنوز با هم دوس نشده بودیم و هم و نمیشناختیم سر یکی از کلاسامون سر یه موضوع با هم کلی بحث کردیم جلو استاد. (موضوع  کنترل ماشینهای دیفرانسیل جلو و عقب سر پیچ بود.) یا سر کلاس پشت سر من میشست و اواز میخوند یه دفه باهاش دعوام شد. بعد اون دعوا بود که اومد جلو بهم پیشنهاد دوستی داد. خیلی تعجب کردم .  

هی روزگار چقد روزا زود میگذره انگار نه انگار ۴ سال گذشت . الان که میخواد بیاد تو کلاس هنوزم اواز میخونه ولی اوازش با اون موقع ها فرق داره . الان تو اس ساغر هستی میخونه. گاهیم من یه پرندم و میخونه. چیکار کنم اخه من انقد دوسش دارم . خدایا چرا باید سرنوشت ما دور از هم بودن باشه .  

در هر صورت خدایا شکرت . من که جز تو کسی و ندارم . 

امروز بهم گفت برف و دوس داره . 

نمیدونم من و دوس داره یا نه. فکر کنم دوسم داره کارای امرورزش که نشون میداد دوسم داره . من فک میکنم اون دوسم نداره اون فک میکنه من. 

الانم که باهام قهر کرده جواب تلفنم و نمیده . چون من حواسم به گوشیم نبود  

خوشحالم امروز خیلی خوش  گذشت.