خودمونی

خودمونی

حرفهای دل
خودمونی

خودمونی

حرفهای دل

این روزا حال خوشی ندارم

جمعه ولنتاین بود ولی با سال های قبل هیچ فرقی نداشت

هیچ ابراز احساساتی هم نشد

دیروز ینی شنبه 26 بهمن تصمیم گرفت که تمومش کنیم

با حرفهای که مهدی بهم گفت

یکم از دستش ناراحتم شاید اگه اون حرفا رو نمیزد بهم باز باهاش میموندم

تو این مدت تلاش کردم همه جوره باهاش راه بیام با انیکه راه سختی بود ولی باهاش اومدم

خیلی نا مردی بود که تهش اینجوری بشه

از دستش ناراحتم

فک میکنم که براش فرقی نداره بود و نبودم

که انقدد راحت بهم میگه به عقلت اعتماد کن و راهی که برات بهتره و انتخاب کن

خیلی این روزا برام سخته

ولی اصلا دیگه برا غصه خوردن حوصله ندارم

باید با خودم کنار بیام که تموم شده

خدایا کمکم کن دیگه به هیچ مردی اعتماد نکنم

دو دفعه ازشون ضربه خوردم

خدایا به بار سوم نکشه

یه چیززی باید برا خودم نشون بزارم تا یادم نره

نظرات 1 + ارسال نظر
صادق چهارشنبه 29 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 09:39 ب.ظ http://khode-mooni.blogfa.com

سلام.خیلی اتفاقی اومدم تو وب شما...
میخواستم ازتون خواهش کنم بیاین به وبم و دوتا مقاله هست اونارو مقدمشو تو وب بخونید بعد اگه خواستید دانلود کنید بعد اگه خواستین کاملشو بخونید بعدشم اگه دوس داشتید نظرتونم بگین...
اوووو!چقد کار...!میدونم ازتون زیادی درخواست کردم .اگه حوصلشم ندارین که بیخیال نظرمو بحذفین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد