خودمونی

خودمونی

حرفهای دل
خودمونی

خودمونی

حرفهای دل

خواب دیدن وطنم اغوش توست

خواب دیده ام قلبت پیامبر است

دستم را گرفته ای

مسحا غرق شوم مبادا در چشمانت

بیداار میشوم

رو به روی تو در کافه ای که بوسه هایم شعر میشوند

دستانم را گرفته ای

من اما

غرق میشومدر چشمانت

شهید میشوم در وطنم

با تپشهای قلبت زنده ام

مادرم میگفت

شهیدان زنده اند.....

حنیف

2شنبه بعد از میلاد حضرت محمد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد