خودمونی

خودمونی

حرفهای دل
خودمونی

خودمونی

حرفهای دل

دلم شدیدا گرفته دارم خفه میشم دیگه

باز ظرفیتم پر شده

خستم از این همه روزهای تکراری

از اینکه هیچی و به روم نمیارم

از این همه دروغ

بیچاره خونوادم چه گناهی دارن که باید هر چن وقت به چن وقت این قیافه من و تحمل کنن

خب چیکار کنم وقتی باهاشون راحت نیسم

حاضرم تنها و بیکار تو اتاقم بشینم و به سقف نگاه کنم ولی نرم بیرون پیششون بشینم

چه روزهای جوونیم داره شیرین سپری میشه .

چرا زندگیها اینجوری شده

همه ناراضین

اه .

خدایا کمکم کن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد