خودمونی

خودمونی

حرفهای دل
خودمونی

خودمونی

حرفهای دل

امروز دیگه برای همیشه از هم خدافظی کردیم. 

بهم گفت میخوای با دیدن من خودت و اب کنی/؟ 

گفتم اره میخوام مثل زندگیم خودمم داغون کنم. 

گفت پس دیگه باهام تماس نگیر چون نمیخوام داغون شدنت و ببینم. 

منم گفتم باشه . خدافظ.  

و اون سکوت کرد. کاشکی این ددفه دیگه زنگ نزنه .  

از صبح تا حالا این بغض لعنتی و نگه داشتم . الان همین جوری اشکام داره میاد پایین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد