خودمونی

خودمونی

حرفهای دل
خودمونی

خودمونی

حرفهای دل

سلام 

امروز ۲۷ اسفنده . فردا میره مشهد . 

دلم واسش خیلی تنگ شده  

سه شنیه ۲۳ اسفند بود که به طور جدی از هم  جدا شدیم . 

شایدم تقدیر من اینه . کاریش نمیشه کرد .نمیتونم هم از خدا گله کنم . 

امیدوارم خوشبخت بشه . 

ولی من هنوزم دوسش دارم با تمام وجودم . عاشق شیطونیاش . عاشق طرز نگاهش . عاشق زودرنج بودنش . 

نمیدونم چی شد که یه دختر ۱۷ ساله تونست همه چیز و بهم بریزه . 

خدایا راضیم به اونچه که بهم میدی . 

هوا ابریه اونم دلش گرفته مثل من . میخواد بارون بیاد.  

دلم برای دریا هم تنگ شده .خوش به حالش چقد دلش بزرگه . 

۲ روز به عید مونده . 

امسال هم سال خوبی بود مخصوصا که نصف بیشتر سال رو با عزیزم بودم .  

یادمه اخرین باری که با هم رفتیم بیرون رفتیم لویزان .اونجا چقد خاطره دارم . 

خدایا کمکم کن بتونم طاقت بیارم وقتی بازم میبینمش .

نظرات 1 + ارسال نظر
صادق صفا شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:37 ب.ظ http://safiran12.mihanblog.com

دوست من درکت می کنم! نه اینکه مثل تو شکست خورده باشم، نه! از اینکه به کسی دل دادی و دل سپردی که صلاحیت دلدادگی نداشته!

نمی خوام سرزنش بکنم، اصلن جا نداره اما این تیکه رو وقتی حالت سر جاش اومد بخون
.
.
.
.
آدم عاقل باید به کسی دل بده که مطمئن باشه که طرف جا خالی نمی ده! به نظرم هر چیزی جایی داره! عاشق شدنم شرایط خودشو داره
دوست من یه سایت بهت معرفی می کنم، شاید که چه عرض کنم به احتمال خیلی خیلی زیاد می تونه کمکت کنه:

www.moshaver41.ir

موفق باشی

منتظر کلیک رنجه ات هستم!

ممنون دوست عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد