امروز اول فروردین سال ۱۳۹۱. دلم واسش پر میکشه.
امروز دقیقا وقتی سال تحویل شد اولین کسی که به من زنگ زد عزیزم بود . نمیتونم بگم چه حس خوبی داشتم . ازینکه به یادم بوده چقد دوس داشته سال نو بهم تبریک بگه. ولی من گوشی و بر نداشتم . چون جراتش و نداشتم. نمیتونستم باهاش حرف بزنم . چون میفهمید هنوزم دیوانه وار دوسش دارم . چند دفه زنگ زد منم بر نداشتم.
میدونم ناراحت شد. ولی نباید دیگه جوابش و میدادم .
از خودم متنفرم . از سرنوشتم . از زندگیم .
اول سال و کلی گریه کردم که نمیتونستم صداش و بشنوم .
کاشکی زود ایمیلش و چک کنه و پیام تبریک عیدم وببینه . بفهمه من بیشتر به فکرش بودم.
خیلی دوست دارم.