خودمونی

خودمونی

حرفهای دل
خودمونی

خودمونی

حرفهای دل

2 روز دیگه میبینمش. قلبم داره میاد تو دهنم.
فکرای ضد و نقیضی که تو  ذهنم میاد دیوونم میکنه. خدای کمکم کن.
خیلی دلم واسش تنگ شده . ینی میتونم جلو خودم و بگیرم و جوری رفتار کنم که نفهمه.
پشت تلفن که خودش خیلی ناراحت به نظر میرسید . وقتی ازش پرسیدم خوش میگذره .گفت خودت چی فکر میکنی؟ مگه به تو خوش میگذره؟ منم با اینکه این روزای عید مثل یک عمر واسم گذشته بود گفتم اره خوبه .بد نیس میگذره.
خدایا این چه دردیه اخه به جونم انداختی . که با شنیدن صداش و دیدنش اینجوری میشم . وقتی نمیبیننمش کلافه . خسته شدم .  کاشکی  این عید پیش هم بودیم.  20 فروردین تولدشه .

شاید سوپرایزش کنم .
اصلا بزار همه دنیا بفهمن من عاشقشم  و نمیتونم  فراموشش کنم. بزار بفهمه من دیوونشم . مگه چیه؟ گناهه؟  
لعنتییییییی.  از همه متنفرم . خدایاااااااااااااااا. از تو نمیتونم متنفر باشم . با اینکه میدونی چه بلایی داری سرم میاری. عشقم  و گذاشتی جلو روم و میخوایی اروم باشم؟ وقتی  دارم ناراحتی خودشو  میبینم؟ اخه این رسمشه؟ خدایا ازت توقع داشتم کمکم کنی نه اینکه.....
گفتن این حرفا چه فایده داره... هیچی جز اینکه  بغض گلوم و بگیره و خفم کنه .

از اب شدن برفا بدم میاد.دل  منم داره اب میشه.

این روزهای عید چه دیر میگذره.
دلم میخواد بقیه روزا رو بخوابم زودتر تموم شه.
از صبح بارون میبارید. مامان رفته مسافرت بابا هم سر کااره .
کاشکی امکان برگشت به گذشته رو داشتیم.
زمستون سال دیگه  من کجام؟ چیکار میکنم؟
کاشکی خیلی برف بباره.
یاسای بنفش کی پیداشون میشد؟ 
دلم واسشون تنگ شده .
احساس خاصی ندارم خیلی به این تنهایی احتیاج داشتم.


 

خیلی خوشحالم باهاش حرف زدم.
ممنون خدا جون دوست دارم

نمیدونم چه مرگم شده .
مزخرفترین سال نوییه که دارم سپری میکنم.
اخه چرا؟
مطمینم که ازم ناراحته واسه همین دارم اتیش میگیرم.
خدایا یه جور بهم نشون بده که ازم ناراحت نیس.
کی این تعطیلات  بی موقع تموم میشه و میتونم برم دانشکاه؟
نمیدونم ادرس وب سایتم و بهش بدم یا نه ؟
یکی کمکم کنه.

امروز اول فروردین سال ۱۳۹۱. دلم واسش پر میکشه. 

امروز دقیقا وقتی سال تحویل شد اولین کسی که به من زنگ زد عزیزم بود . نمیتونم بگم چه حس خوبی داشتم . ازینکه به یادم بوده چقد دوس داشته سال نو بهم تبریک بگه. ولی من گوشی و بر نداشتم . چون جراتش و نداشتم. نمیتونستم باهاش حرف بزنم . چون میفهمید هنوزم دیوانه وار دوسش دارم . چند دفه زنگ زد منم بر نداشتم. 

میدونم ناراحت شد. ولی نباید دیگه جوابش و میدادم . 

از خودم متنفرم . از سرنوشتم . از زندگیم .  

اول سال و کلی گریه کردم  که نمیتونستم صداش و بشنوم .  

کاشکی زود ایمیلش و چک کنه و پیام تبریک عیدم  وببینه . بفهمه من بیشتر به فکرش بودم. 

خیلی دوست دارم.