خودمونی

حرفهای دل

خودمونی

حرفهای دل

امروز اول فروردین سال ۱۳۹۱. دلم واسش پر میکشه. 

امروز دقیقا وقتی سال تحویل شد اولین کسی که به من زنگ زد عزیزم بود . نمیتونم بگم چه حس خوبی داشتم . ازینکه به یادم بوده چقد دوس داشته سال نو بهم تبریک بگه. ولی من گوشی و بر نداشتم . چون جراتش و نداشتم. نمیتونستم باهاش حرف بزنم . چون میفهمید هنوزم دیوانه وار دوسش دارم . چند دفه زنگ زد منم بر نداشتم. 

میدونم ناراحت شد. ولی نباید دیگه جوابش و میدادم . 

از خودم متنفرم . از سرنوشتم . از زندگیم .  

اول سال و کلی گریه کردم  که نمیتونستم صداش و بشنوم .  

کاشکی زود ایمیلش و چک کنه و پیام تبریک عیدم  وببینه . بفهمه من بیشتر به فکرش بودم. 

خیلی دوست دارم. 

سال نو مبارک .
سال نو تو هم مبارک عشق من.
دوس داشتم امسال کنار تو بودم.




دلم خیلی تنگه . خیلی.




سلام 

امروز ۲۷ اسفنده . فردا میره مشهد . 

دلم واسش خیلی تنگ شده  

سه شنیه ۲۳ اسفند بود که به طور جدی از هم  جدا شدیم . 

شایدم تقدیر من اینه . کاریش نمیشه کرد .نمیتونم هم از خدا گله کنم . 

امیدوارم خوشبخت بشه . 

ولی من هنوزم دوسش دارم با تمام وجودم . عاشق شیطونیاش . عاشق طرز نگاهش . عاشق زودرنج بودنش . 

نمیدونم چی شد که یه دختر ۱۷ ساله تونست همه چیز و بهم بریزه . 

خدایا راضیم به اونچه که بهم میدی . 

هوا ابریه اونم دلش گرفته مثل من . میخواد بارون بیاد.  

دلم برای دریا هم تنگ شده .خوش به حالش چقد دلش بزرگه . 

۲ روز به عید مونده . 

امسال هم سال خوبی بود مخصوصا که نصف بیشتر سال رو با عزیزم بودم .  

یادمه اخرین باری که با هم رفتیم بیرون رفتیم لویزان .اونجا چقد خاطره دارم . 

خدایا کمکم کن بتونم طاقت بیارم وقتی بازم میبینمش .

وقتی دلت شکست

وقتی دلت شکست
تنهاو بی هدف

شب پرسه میزنی

از هر کدوم طرف
روزای خوبتو انکار میکنی

این واقعیتو تکرار میکنی
اطرافیانتو

از دست میدیو
افسرده میشیو

از دست میریو

دور خودت همش

دیوار میکشی
افسوس می خوری

سیگار میکشی
تن خسته ای ولی

خوابت نمیبره
این حس لعنتی
از مرگ بدتر
دل می کنی ازین
دل میبری ازون
یک اتفاق تلخ

افتاده بینتون
میبری از همه

از هر کسی که هست
این حالو روزته
وقتی دلت شکست