خودمونی

حرفهای دل

خودمونی

حرفهای دل

یعنی تولدم و یادش نبود؟

امسال تولدم و دوست نداشتم

همه چیز قاتی پاتی بود

4.10.1392

مزخرفترین سال

دوست صمیمیم .......

با اینکه ازدواج کردی و یک ساله ازت خبر ندارم ولی دلم خیلی برات تنگ میشه

ولی نه مثل گذشته 

لعنت بهم

حالم خیلی داغونه

نه برای گذشته .

برای حال و اینده

احتیاج دارم با مامانم حرف بزنم

ولی نمیتونم

دلم میخواد خودش سر صحبت و باز کنه

میخوام بگم نه. ولی نمیدونم چجوری

خدایا هر چی به صلاحمه همون بشه فراموشم نکنیاا خداجون

دلم تنگ شده.

برای مقداد .

دوست خوبم امین  که ازدواج کرده نمیدونم کجاس ولی امیدوارم خیلی زیاد خوشبخت بشه چون قلب مهربونی داره

دلم برای  دوستای دوره لیسانسم خیلی تنگ شده . اون وقتا که  دور هم جمع میشدیم کلی شیطونی میکردیم .

برای روزای گذشته تنگ شده

برای گل های یاس

 برای دیوونه بازیامون

چقد بزرگ شدم  و ازون روزا میگذره

روزای خیلی قشنگ زندگیم چقد زود گذشته .

انگار یه رویا بود همش  یه خواب دلم مخواد بازم این خواب و ببینم

دلم برای خودمم تنگ شده .

این هوا رو خیلی دوس دارم

من و ووارد خاطرات خوبم میکنه

کاشکی این هفته بارون بیاد دلم برای بارون هم تنگ شده .

باز دانشگاه شرو شد منم هوایی شدم.