خودمونی

حرفهای دل

خودمونی

حرفهای دل




امروز سر کلا پشت من نشست .

یه کاغذ داد دستم گفت بده جلو . داشتم میدادم جلو فک کردم واسه استاده  یهو داد زد نه واسه تو. یهو استاد برگششت  یه تذکر بهمون داد.

لای کاغذ و باز کردم . خندم کرفته بود خودشم داشت میخندید.

داشتیم فک میکردیم اگه کاغذ و میدادم دست استاد اشتباهی حتما بیرونمون میکرد.




نوشته بود .

خیلی وقته انقد بهت نزدیک نشسته بودم.




خدا جونم خیلی دوسش دارم . خیلی خوشبختم ممنونم بخاطر این حس زیبایی که بهم دادی.

فقط موقع دلتنگی کنارم باش که بتونم تحمل کنم دوریش و همین.

نظرات 1 + ارسال نظر
سام شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:57 ب.ظ http://havayetora.blogsky.com/

آهااااان تو گفتی فقط یه ماه از درست مونده من فک کردم منظورت اینه که دانشجو مهمان هستی ....
هه هه ماله سرکلاس جالب بود ... شانس آوردینا ا ا ا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد