خودمونی

حرفهای دل

خودمونی

حرفهای دل

امروز رفتم دانشگاه دیدمش حلقه ای واسه ولنتاین واسش خریده بودم و انگشت دست چپش کرده بود .نمیدونم خوشحال بودم یا نه. نمیدونم از روی دوست داشتن اون کار و کرده یا واسه اینکه بتونه من و هنوز پیش خودش نگه داره. 

نظرات 1 + ارسال نظر
علی دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:02 ب.ظ http://seeyourinside.blogsky.com

توی مراحل مختلف زندگی ، هر بار آدم یک جا ذهنش گیر میافته. اما زمان به آدم راه درست رو نشون میده. موضوع اینجاست که گاهی ادم میدونه راه درست چیه اما ....
برام جالب بود که من هم دقیقاً مطلبی با همین مضمون نوشتم ! خوشحال میشم نظر شما رو بدونم ...

مشکل من اینه که خاطره ها رو نمیتونم فراموش کنم با گذشت زمان همش به گذشته بر میگردم و بیشتر ناراحت میشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد